پدر
و مادر گوهرهایی هستند که در هیچ کجا پیدا نمی شه. آنگاه که ناتوان . زبون پا به
این گیتی می گذاریم مادر است شبانه روز از ما نگهداری و سرپرستی می کند.پدر؟ پدر هم شبانه روز در تکاپو که آینده ی ما را بسازد و دوشادوش مادر به پرورش ما دامن همت
به کمر زده اند. مثلی است که می گه، آدم گرگ بیابون بشه، اما مادر نشه چرا که تا
جون در بدن داره برای بچه هاش هر چقدررررررهم بزرگ باشند بال و پر می زنه. تو برای
پدر و مادر همیشه بچه ای، بزرگ می شی
پیوند زناشویی می بندی، بچه دار میشی، بچه هات بزرگ میشن و پیوند زناشویی می بندند، مادربزرگ و پدربزرگ می شی
اما برای آنها هنوز بچه ای، دلشون بر ای
تو می تپه و نگران تندرستی تواند. اگر خاری به پات بره انگاری به قلب اونا فرو
رفته. ایرج میرزا شعری داره به نام قلب مادر که براستی چه درست گفته از مهر مادر.
داد معشوقه به عاشق پیغام/ که کند مادر تو با من جنگ/ هر کجا بیندم از دور، کند/ چهره پرچین و جبین پر آژنگ/ با نگاه غضب آلود زند/ بر دل نازک من تیر خدنگ/ مادر سنگدلت تا زنده ست/ شهد در کام من و توست شرنگ/ نشوم یکدل و یکرنگ تو را/ تا نسازی دل او از خون رنگ/ گرتوخواهی به وصالم برسی/ باید این ساعت، بی خوف و درنگ/ روی و سینه ی تنگش بدری/ دل برون آری از آن سینه ی تنگ/ گرم و خونین به منش باز آری/ تا برد زآینه ی قلبم زنگ/ آآآ ی، عاشق بی خرد ناهنجار/ نه، بل آن فاسق بی عصمت و ننگ/ حرمت مادری از یاد ببرد/ خیره از باده و دیوانه ز بنگ/ رفت و مادر را افکند به خاک/ سینه بدرید و دل آورد به چنگ/ قصد سر منزل معشوق نمود/ دل مادر به کفش چون نارنگ/ از قضا خورد دم در به زمین/ واندکی سوده شد اورا آرنگ/ وان دل گرم که جان داشت هنوز/ اوفتاد از کف آن بی فرهنگ/ از زمین باز چو برخاست نمود/ پی برداشتن آن آهنگ/ دید کز آن دل آغشته بخون؟ آید آهسته برون این آهنگ/ اه دست پسرم یافت خراش/ آه پای پسرم خورد به سنگ/
بلی
اینه که میگن آدم گرگ بشه و مادر نشه.
به
پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است